صبح رفتم تشییع جنازه ی یکی از اقوام که البته بیشتر از اینکه از اقوام باشه با دو تا از دختراش دوست صمیمی هستم، الان داشتم تلگرامم را بالا پایین میکردم که دیدم عکس باباش را گذاشته پروفایل، رفتم چت های هفته ی پیش را خوندم، هفته ی پیش تازه خبردار شده بودم باباش مریض شده و بیمارستانه که پیام دادم احوالپرسی و بعدش زنگ زدم صحبت کردیم، طفلکی ها چقدر دل بسته بودند به نتیجه ی روند درمان، چقدر بغضم گرفت از اونهمه امید و دعا و . که بیفایده بوده. نمیدونم در مورد مسایل اینطوری چندان آدم امیدواری نیستم که دعا و نذر و نیاز جواب بده، به این نتیجه رسیدم دعا و نذر فقط سپری کردن دوران انتظار را برامون راحتتر میکنه وگرنه قرار نیست در نتیجه تاثیری بذاره. 

+ امروز روز زن هست، اصلا از این تاریخ ها و مناسبت های تقویمی خوشم نمیاد. تو تاریخ میلادی نامگذاری روزها با فلسفه ی اینه که حق و حقوق صاحبان اون روز بهتر و بیشتر بشه! تو مملکت ما همه چیز لوس و لوث شده:( 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها